Mz

الان نیم ساعت خوابم برد باز مثه همیشه خوابتو دیدم.

جالبه نمیدونم چرا سی چهل درصد خوابهایی که ازت میبینم مثل خواب همین امشبه که دختر خونه ای و داری ازدواج میکنی و منم توی بطن ماجرام و جفتمونم دقیقا همین حس بیداری بهمو داریم ولی فقط وقایعو نظاره گریم.

من خونتون بودم که یه خونه بزرگ قدیمی دوری بودش.و همه در تکاپو واسه جفت و جور کردن مقدمات عروسی که البته دامادو تو خواب ندیدم و نمیدونم کدوم دریوسی بود

و جالبه چن بار با هم چشم تو چشم شدیم و دقیقا همین حس های واقعی توی بیداریو داشتیم.

بعدش داداشت اومد دنبالت از ارایشگاه بیارتت و من منتظر بودم بیارتت ببینمت که دیگه بیدار شدم

حالا اون داماد قرمصاق کجا بود که داداشت باس بیاد از ارایشاه ارت گردونه نمدونم.

اینم از خواب امشب ما.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها